من همونم که یه روز، می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین، دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم، تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم، تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم، زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه، راهم افتاد به کویر
چشم من
چشم من به اونجا بود، پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت، سر رام یه چاله کند
توی چاله افتادم، خاک منو زندونی کرد
آسمونم نبارید، اونم سر گرونی کرد
حالا یه مرداب شدم، یه اسیر نیمه جون
یه طرف میرم به خاک، یه طرف به آسمون
خورشید از اون بالاها، زمینم از این پایین
هی بخارم می کنن، زندگیم شده همین
با چشام مردنمو، دارم اینجا میبینم
سر نوشتم همینه، من اسیر زمینم
هیچی باقی نیست ازم، قطره های آخره
خاک تشنه همینم، داره همراش میبره
خشک میشم تموم میشم، فردا که خورشید میاد
شن جامو پر میکنه، که میاره دست باد
مرداب
گوگوش
سلام علیکم بر شما:دی
اقا میدونم قرار بود جمعه دو هفته پیش بیام با ذوق اسبی
خداشاهده نوشتمش هااا ولی هرکاری کردم عکسای نمایشگاه بالا نیومد برام.اگه بتونم عکسا رو درست منم میذارم پستش رو که عکسا رو ببینین مثل من ذوق کنین
و اینکه فک کنم مشکلاتم حل شده و میتونم دوباره فعال باشم.هم بنویسم هم نوشته های قشنگتون رو بخونم.
مرسی از کسایی که پیام دادین و حالم رو پرسیدین.من حالم خوبه و ادامه میدم:))))
از کنکورمم نگم براتون شما که غریبه نیستین.راستش رو بخواین تمام درصدهام بالاتر از پارسال شده بود اما رتبه ام بیشتر از پارسال شده بود.چرا!؟چون سوالای کنکور لو رفته بود:))))
به همین اسونی و به همین خوشمزگی.
به قول خودم:
ما گذشتیم و گذشت انچه کنکور با ما کرد.
کنکور بمان با دگران وای به حال دگران:)))
خب وقتی من امسال خوندم و این شده لابد دیگه قسمت بوده.
شاید من به اندازه یه پزشک برای پزشکی و دندون و و و درس نخوندم اما به اندازه یه رتبه معقول خونده بودم که بتونم زبون دیگران رو کوتاه کنم و با دل خوش برم معماری.اما نشد و خب جدا این دیگه همون بخش کوچولوی شانس دخیل توی کنکوره.در هر حال که اقا من نمیبخشم این حقی رو که ضایع شد اما خب دیگه برامم مهم نیست.
دلم بابت وقتی که سوخت میسوزه که خب کارش نمیشه کرد.
الا ای حال اقا شد انچه دلم میخواست:)))
امیدوارم همه امون تو زندگی خوشبخت باشیم:)))