آفتابا چه خبر؟

آفتابا چه خبر؟
این همه راه آمده‌ای
که به این خاکِ غریبی برسی

ارغوانم را دیدی سر راه؟
مثل من پیر شده‌ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
نه، چرا می‌پرسم
ارغوان خاموش است
دیرگاهی‌ست که او خاموش است
آشنایانِ زبانش رفته‌ند
ارغوان ویران است
هر دومان ویرانیم

هوشنگ ابتهاج

 

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

هشتگ یک کچل خوشحال

میدونید چیه...اونایی که منو میشناسن میدونن هیچ علاقه ای به موی بلند نداشته ام و ندارم و خب در اینده نمیدونم مثل الانم یا خیر اما جالبیش اینجاست که من یک سال تمام در حسرت زدن موهام به طور کامل بودم...میخواستم بسنجم خودم رو و اعتماد به نفسم رو.

کرونا که گرفتم از عوارضش ریزش شدید مو بود که قشنگ به سان یک انسان عزیزی که شیمی درمانی میکنه دست میخورد بهش نصفش میریخت.من کلا موهای پری دارم که وقتی مبندمش انقدر زیاده که کش مو خیلی وخیم میشه وضعیتش ولی تازگیا شده بود یه دم موش پس الهام قصه طی یه عملیات هم برای شاد سازی فضای تولدش و هم برای کسب تجربه رفت تو حموم و ماشین مو تراشی رو برداشت و پشت پا زد به موهای 60یا 70سانتیش(شایدم خیلی بیشتر) و شد یه کچل خوشحالcheeky

از هدفم بگم که دلم تغییر میخواست و محک زدن اعتماد به نفسم.میخواستم ببینم چقدر خود واقعیم رو دوست دارم نه صرفا مو و ارایشش و تغییراتی که تو نوع بستنش میدم.میخواستم ببینم بازم تو جمع میخندم و سرم رو بالا میگیرم یا نه. میخواستم مطمن بشم الهام با حرف مردم کار نداره و مسیری که فکر میکنه درسته رو بره.میخواستم الهام یاد بگیره ظواهر براش مهم نباشه.

شما نمیدونید الهام امروز چقدر خوشحاله و روز تولدش چقدر خوشحال بود برعکس سال های قبل چون فهمیده بود ادم محکم و مستقل و با اراده ایه. فهمیده بود بزرگ شده و اون دختر ترسو بی اعتماد به نفس نیست. فهمید که چقدر استایل کچل خودشو دوست داره و شاید تا اخر عمرش اصلا کچل بمونه(هشتگ انسان جوگیر)

خلاصه الهام تابو امروزش رو شکست دوباره...یک بار وقتی بهش گفتن دختر رو چه به مهندسی...یک بار الان وقتی گقتن وا دختر مگه کچل میکنه؟دختر به موهاشه.

خواستم بگم دختر به مغزش و افکارشه مثل هر انسان دیگه ای ظواهر مثل مو و بینی جذاب و لب پر و صورت استخونی یا گرد به راحتی اب خوردن از بین میره اما افکار و اندیشه هست که همیشه میمونه.

فلذا الان همتون یه دوست دارید که کچله ولی دختره...و یه تابو بزرگ رو توی شهر خودش شکونده و در برابر همه سوال های چرا از ته زدی صادقانه جواب داده چون یک سال بود ارزوش رو داشتم.

و داره برنامه میریزه برای شکستن تابو بعدی که از نظر خودش هیچ تابو نیست ولی مردم مملکتش به چشم تابو میبینندش.

تمام حرفی که میخوام بزنم اینه کارایی که فکر میکنید دوست دارید انجام بدید و به خودتون یا دیگران صدمه نمیزنه رو انجام بدید.بیخیال حرف مردم چون شما یه بار در زندگی زندگی خواهید کرد.به جای به بطالت گذروندن و حسرت خوردن انجامش بدید و کر بشید در برابر همه سرزنش هاwink

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
نوشته های یه دختر گاهی شاد و گاهی غمگین
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان