نشد که ننویسم...شاید چاره ام نوشتنه...شاید ذهنم رو خالی کنه...شاید دردم رو کم که نه ولی...اصلا هیچی...
میخوام بنویسم...از ندا...از نداکوچولویی که دیگه نیست...ینی میتونست باشه اما قربانی دست هوس یه مرد 41 ساله شده و بعدش کشته شده...بارها راجب امثال این دختر ها و پسر ها نوشتم اما هنوزم جواب سوالم رو پیدا نکردم...چرا؟؟؟چرا باید یه نفر باید بخواد اینطوری هوس کثیفش رو برطرف کنه؟به چه قیمتی؟به قیمت بدبخت شدن یه بچه؟واقعا ارزش داره؟؟پس وجدا چی؟؟ادمی که خودش بچه و زن داره چرا باید این کارو بکنه؟؟یه لحظه به این فکر نکرده که دوست داره این اتفاق برای بچه خودش بیوفته یا نه؟؟نمی فهمم...درد این ادما رو نمیفهمم اما درد امثال ندا قابل درک نه اما قابل لمسه...
راستش ندای عزیزم چه خوب شد که رفتی...پاک رفتی...تو پاک بودی و پاک هم رفتی...خوش به سعادتت...ما لیاقت داشتنت رو نداشتیم...اونجا خدا بیشتر مراقبته...اونجا کلی خوش میگذره...دیگه کثیفی های این پایین رو نمیبینی...ببخش که بد بدرقه شدی...لیاقتت یه زندگی قشنگ بود اما ازت گرفته شد...اما مطمنم اونجا جبران تمام اتفاقات اینجا میشه برای روح دردناک و زخمی و مجروحت.
سفرت به سلامت دختر زیبای افغان