سه شنبه ۱۴ فروردين ۹۷
بی هدف کنار برادرم،امیر،نشسته بودم و اونم این کانال اون کانال میکرد تا رسیدیم به فوتبال.
بازی یوونتوس و رئال...خلاصه یه دل سیر کوری خوندیم و بازی که شروع شد،ساکت نشستیم و خیره به تلویزیون داشتیم بازیو دنبال میکردیم که یهویی دوربین زین الدین زیدان رو نشون داد.منو میگی یهویی خیره به تلویزیون مات موندم😂😂😂
امیر متوجه غیر عادی بودنم شد گفت:چی شدی!؟
گفتم:امیر یه چیزی بگم نمیخندی بهم!؟
گفت:نه بگو
یهویی غش کردم از خنده و بین قهقه ام بریده بریده گفتم:این یکی از اولین عشقای من بوده😂😂در عنفوان کودکی توی هر فوتبالی دنبالش بودم😂😂😂
متعجب یه نگاه به من کرد یه نگاه به تلویزیون که حالا داشت ادامه بازیو نشون میداد بعد گفت:ینی از این رسیدی به خوزه مورینیو!؟
گفتم:اره بابا من خیلی داغون بودم😂هدفمم نمیدونستمااا فقط خوشم میومد ازش چون لباس تیمش زرد بود😂😂
یادش به خیر تا مدت ها وقتی تلویزیون نشونش میداد خانواده غش میکردن از خنده منم با ذوق خیره میشدم بهش😂
اخه چرا کودکی من انقدر ننگ برانگیز بوده!؟
بچه های مردم تو بچگی عاشق جاستین بیبر میشدن من عاشق زین الدین زیدان😂😂
البته ننگش کمتر از عاشق جاستین بیبر شدن هستش ولی خب بازم...😂
هعی زندگی😂
خلاصه که خیلی عاشقش بودم نمیدونین با چه عشقی همه فوتبالا رو میدیدم تا پیداش کنم و براش ذوق کنم😂
پ.ن:فعلا رئال جلوعه زنگی برام شیرینه:)))😂😂🤘🏻🤘🏻