بالاخره دیروز هم برای اینکه یه بادی به کله ام بخوره و هم به خاطر اینکه خوابم تنظیم بشه از خونه زدم بیرون تا هم پول هام رو تا خرج نشده برم اتیش بزنم هم یکم انرژی بگیرم:)
اولش رفتم تا جز از کل رو که پایه ثابت لیستم بود به همراه توسکا بخرم که نداشت هیچکدوم رو.
بعدش یه خروار کتاب دیگه زدم زیر بغلم و یهویی دیدم که کل کتابای بکمن پک شده یهگوشه داره دلبری میکنه...منم چون بهم تاکید شده بود سه جلدش رو بخونم یهویی عین خنگا همه کتابام رو گذاشتم سر جاش و مجموعه کتاب های اقای بکمن رو برداشتم با دو جلد دیگه که کلا لیستم شد این:
-یک مرد...نوشته اوریانا فالاچی(بدجور چشمک زداااااا)
-عقاید یک دلقک...هانریش بل
-مردی به نام اوه
-بریت ماری اینجا بود
-مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
-شهر خرس
-تمام انچه پسرکوچولویم باید درباره بداند
-و هر روز صبح راه خانه دور تر و دورتر میشود
-دوستت دارم
که به جز دوتای اولی بقیه از اقای بکمن بود
عجب تابستونی بشه امسال:)
برنامه شماها چیه؟؟؟؟