پساکنکور من

برعکس هرانچه که فکر میکردم که بعد از کنکور میترکونم حالا دوباره عین افسرده حال ها اصلا حس و حال انجام کارا رو ندارم.همش یه گوشه نشستم.حوصله کسی رو ندارم.همش گریه ام میگیره اما خب سعی میکنم گریه نکنم.به کسی هم نمیتونم چیزی بگم که خب نتیجه اش میشه خودخوری کردن.

انقدر وحشت دارم که تابستونم عین سال قبل سپری بشه همونقدر بی هدف و همونقدر بی حس و حال که تصمیم گرفتم پاشم یه کاری بکنم حتی اگه حوصله ندارم.

اول به بیست تایی فیلم از جانی دپ دانلود کردم تا ببینم.اونایی که از وبلاگ قبل منو میشناسن میدونن که چقدر دوستش دارم:) و اینکه چقدر حس خوب بهم میده:)

یه چند تا سریال کره ای دانلود کردم که یادی از الهام شاد قدیم کرده باشم.

کتاب های نخونده ام رو چیدم توی کتابخونه دوباره و شروع کردم به خوندن تک به تکشون.

کلاسای مورد نظرم رو ثبت نام کردم و از امروز به طور جدی اغازشون کردم.

درسته که اصلا حس و حال هیچکاری ندارم.اما افسرده شدنم خطرناکه.مطمنم اگه بیکار بشینم بدتر میشه و بعدش تازه اول ماجراهاست پس دستم رو روی زانوهام گذاشتم و بدون اینکه از کسی کمک بخوام خودم یا علی گفتم.

خدا کنه حس و حال قدیمم برگرده.حتی شده با یه سریال کره ای که به یاد قدیم شب تا صبح میشینم پای لپ تاپ و میبینمش با یه کاسه رامیون:)

۱ موافق ۰ مخالف
موفق باشید:))

ممنون:)

تا شروع کنی همچین حالت عوض بشه :))
ترجیحا سریال شاد ببین، به ما هم معرفی کن :دی

دارم روزگار شاهزاده میبینم فعلا:دی

ببینم چی میشه:))

ایشالا حالت عالی باشه 🙂

ممنونم:))

اونایی که دوست داشتی رو بهم معرفی کن، هم فیلم هم سریال :)
در ضمن ورزش یادت نره. خیلی حالت رو خوب میکنه 
ترجیحا یه ورزش گروهی :)

چشم همه رو معرفی میکنم هم فیلم هم کتاب:))))

ورزشم میرم:)
گروهی نیست یدنسازی میخوام برم☹️

مرسی مرسی. منتظریم
هر روز میام ازت میپرسم چی شد؟ :)))

بدنسازی خیلی خوبه هااا.. ولی انفرادیه. آدم حوصله اش سر میره...
با این حال اگه دوست داشته باشی، اونم خوبه :)

حتما:)

هرچند من اصلا نقد کردن بلد نیستم:)))
باشه:دی

اره ولی من هدفون میزنم با گوگوش ورزش میکنم زیادم انفرادی نیست😂
هی میرم جلو اینه قر میدم خستگیم رفع میشه:دی
اره حس خوبیه:)))

فقط سعی کن حال کنی با هر کاری که می کنی

دارم همین کارو میکنم

حس خوبی بهم دست میده:)

عالیه عزیزمممممممممممممم*-*!
خب خب چه سریالایی گرفتی*-*؟

سریال فرندز و اشنایی با مادر رو گرفتم

از اینور ارو و فلش رو ببینم
کره ای هم فعلا فقط روزگار شاهزاده:)))

من تین وولف رو دوست دارم!البته فصل 2مش مسخره بود:/!
اونایی ک گفتیو ندیدم البته*-*

تین ولف دیدم:دی

اکه تین رو دوست داشتی برو ارو و فلش رو ببین😃

عرررر اوناعم گرگینه ایه؟
خاطرات خوناشام خیلییییی کِش اومد دیگ نگاش نکردم به تین وولف پناه اوردم:/!
مرسی از پیشنهادت*-*

نه ابر قهرمانیه:))

ومپایز با اینکه کش اومد اما عاشقش یودم:)

با سلام و احترام

پزشک : مشکلت چیه عزیزم ؟
بیمار : حالم خوش نیست آقای دکتر . دل درد شدیدی دارم .
پزشک : چی خوردی عزیزم ؟
بیمار : چیز خاصی نبود آقای دکتر . یه مرغ بریان با سه بشقاب برنج هندی و چهار کاسه سوپ و شش تا نان سنگک با هفت سیخ کباب برگ و یازده بطری نوشابۀ خانواده و سه پارچ دوغ محلی و .....
پزشک : بفرمائید عزیزم . اینم نسخۀ شما .
بیمار : دارو برایم چی نوشتید آقای دکتر ؟
پزشک : دو بشکه شربت و هفت گونی قرص و 160 فروند آمپول و 250 کیسه سُرُم و .....
.............
بانوی گرامی مطمئن هستند که حال و حوصلۀ هیچ کاری را ندارند و همش یک جا جلوس فرموده اند و چشمهای زیبایشان مدام با اشک تر میشود و .....
پیشنهاد میکنم سریال « لاست » و « 24 » و « فرار از زندان » را نیز به لیست دانلودی خودتان اضافه فرمائید و اگر احیاناً باز هم احساس بی حس و حالی و گوشه نشینی فرمودید سری هم به سریال « خانه به دوش » بزنید و مابین سریالها ، 110 جلد « بحار الانوار » و سی و چند جلد تاریخ تمدن « ویل دورانت » را نیز ضمیمه بفرمائید تا خدایی ناکرده زمینۀ افسردگی فراهم نیاید و اگر احیاناً فراغتی حاصل شد ، سری هم به وبلاگ بنده بزنید تا این هندوانه 25 کیلوی که امشب از وانتی سر چهار راه ابتیاع فرمودم ، با هم نوش جان کنیم که شاید فرجی حاصل شود و اشتهای شما بانوی محترم و گرامی و بندۀ حقیر نیز باز شود و شاید در مجاورت هم ، حس و حال دو لقمه غذا نیز حاصل شده و تناول بفرمائیم . و خدای عزّ و جل را نیز شاکر باشیم که هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر آید مفرح ذات . البته اگر نفسی بر آید پس از خوردن اون هندوانه . لبخند . ارادتمند شما : سایه های بیداری

عجب:)

با تشکر از نوشته زیبای شما
بحارالنوار!؟
واقعا!؟
بسی متن جذابی بود مرسی:)
حتما به وبلاگتون سر میزنم
ایا هندوانه اتان قرمز است! 

با سلام مجدد و عرض ادب و احترام .
خواستم با چند خط طنز ، لبخندی بر سیمای منور شما بنشانم .
قصد جسارت نداشتم .
نه بابا شوخی کردم . اصلا سراغ اون کتاب نروید لطفا .
شما لطف دارید بانوی گرامی .
لطف می فرمائید و منت میگذارید . قدمتان به روی چشم .
...........
نمیدانم بانوی گرامی . راستش هنوز نبریدمش .یعنی حس و حالش را نداشتم . اما اگر شما عنایت بفرمائید و کلبۀ بنده را منور فرمائید ، حتما با یک ذبح اسلامی ، آن هندوانۀ نیم تنی را خواهم برید .

ممنونم واقعا هم این کارو کردین:)

ولی با قسمت فرار از زندان توصیه هاتون موافق بودم:)

خب لطفا طی یک ذبح اسلامی بسم له کنین و نوش جان بفرمایین از طرف ما نیز هم نوش جان کنین.گوارای وجود:)

خوشحالم که غنچۀ لبخند ، میهمان سیمای زیبایتان گردید
آرزو میکنم از این به بعد ، نه میهمان ، بلکه میزبان همیشگی رخ زیبایتان باشد .
...........
فرار از زندان بله ، اما فرار از رندان نه لطفا . رندی دیوانه ام . اجازه بفرمائید در آستان جانان ، گلبانگ سر بلندی بر آسمان بر آرم .
.............
اطاعت امر میشود بانو .

ممنونم:)

همچینن منم این ارزو رو برای شما میکنم:)

فرار از رندان:)
یک لحظه حس کردم اشتباه نوشتم:دی

ممنونم
نوش جان

با آرزوی نشاط و شادی و سلامتی و تندرستی و توفیق روز افزون برای شما بانوی گرامی .
اگر در ایران تشریف دارید ، صبح زیبایتان ، زیبا
و اگر خارج از ایران
وقتتان به خیر و خوشی و لحظه هایتان توأم با لبخند شادی .
بانو اگر رخصت فرمایند از حضورشان مرخص میشوم .

ممنونم

این کامنت رو قبلا نداده بودین!؟به شدت اشناس
نمیدونم دژاوو شده یا قبلا هم این کامنت رو دادین
با این حال متشکرم
صبح دل انگیزی داشته باشین:)

اقبال افتخار آشنایی با شما بانوی گرامی مختص همین یکی دو ساعتی هست که دست به سینه در محضر بانوی بزرگوار بودم .
امید که بانوی گرامی این افتخار و اقبال را از حقیر باز نستانند .
تا درودی دیگر بدرود .

متشکرات فراوان:)

بدرود و روز محشری داشته باشین:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشته های یه دختر گاهی شاد و گاهی غمگین
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان