نوشته های نانوشته

تا حالا شده یه موضوع به مغزتون فشار بیاره برای نوشته شدن اما حتی ندونین چه نوشته ای هستش!؟شده هرشب خوابشو ببینین اما صبح حتی یادتون نیاد چی بوده اون خواب؟شده مغزتون رو به افول باشه از این قضیه!؟

این حجم از غریبگی برای چیه؟

چند وقته نتونستم بنویسم درست و حسابی رو خدا میدونه

اما این قضیه دیگه داره میره روی اعصابم...


۳ موافق ۰ مخالف
سلام :)
خیلی بده اینجوری مگه نه ؟؟

سلام:)

داغونه انگار مغزت رو به تحلیل میره...

من هنوز هم اون کلمه یادم نیومد. هرچند فکر کنم معنیش به self-debase ربط داشت🤔

خیلی روی اعصاب میره...

باید بیاد تا بتونی بنویسی دیگه درسته؟

اره متاسفانه باید اون ایده بیاد تا بشه نوشتش

سلام 
من هم خواب رو تجربه کردم هم اینکه یه چیزی بخوام بگم بعد یادم بره ،این دومی خیلی بده 😃

راستشو بخواین من هیچوقت خواب هامو فراموش نکردم همشو با جزئیات یادمه

اما درباره یادرفتن حرف منم همیشه این مشکلو دارم

اها ،البته میدونی آدم خیلی وقتا هم خواب می بینه ولی یادش میره خودشم متوجه نیست ...
آره ولی اینکه بعضی حرفا رو یادمون میره. خیلی اذیت کننده هست ،
...

اره اونجوری هم هست اینطوری از اولشم نمیدونی خواب دیدی و زیاد اذیت کننده نیست


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشته های یه دختر گاهی شاد و گاهی غمگین
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان